پهن شد سفره ي احسان، همه را بخشيدي
باز با لطف فروان همه را بخشيدي
ابر وقتي كه ببارد همه جا مي بارد ،
رحمتت ريخت و يكسان همه را بخشيدي
گفته بودند به ما سخت نميگيري تو...
همه ديديم چه آسان همه را بخشيدي
يك نفر توبه كند با همه خو ميگيري
يك نفر گشت پشيمان همه را بخشيدي
اين گنهكاري امروز مرا نيز ببخش
تو كه ايام قديم ، آن همه را بخشيدي
حيف از ماه تو كه خرج گناهان بشود
تو همان نيمه ي شعبان همه را بخشيدي
داشت كارم گره ميخورد ولي تا گفتم:
" جان آقاي خراسان " همه را بخشيدي
چون تو جانان منی جان بی تو خرم کی شود؟
چون تو در کس ننگری کس با تو همدم کی شود؟
گر جمال جانفزای خویش ننمایی به من
جان ما گر در فزاید حسن تو کم کی شود؟
دل ز من بردی پرسیدی که دل گم کرده ای
این چنین طراریت با من مسلم کی شود؟
چون مرا دلبستگی از ارزوی روی توست
این چنین دل خستگی زایل به مرهم کی شود؟
غم از ان دارم که بی تو چو حلقه بر درم
تا تو از در نیایی از دلم غم کی شود؟
خلوتی می بایدم با تو زهی کار کمال!
ذره ای هم صحبت خورشید عالم کی شود؟
روزه ی هجر تو از پای بینداخت مرا
کی شود با رطب وصل تو افطار کنم؟
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0